ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

تولد...............

                                   میکاییل نازنینم                                  تولدت مبارک عزیزم ...
24 شهريور 1391

بدون عنوان

همسری برو ادامه مطلب   این هم چیزی که گفته بودم:   از اونجایی که قراره برای میز و قفسه های اتاق کار طرح بزنم و با لب تابم زیادی کار دارم دوست نداشتم توی اتاق کار بمونم و ترجیح دادم با پسرم خیلی مسالمت آمیز از یک فضا توی هال استفاده کنیم .این میز تحریر مجردیمه) ...
19 شهريور 1391

یک سوال

دوستای خوبم سلام میخوام نظرتون رو درباره واکسن آنفولانزا برای بچه ها (مثل شازده کوچولوی 5ساله من) بدونم. موافقید یا مخالف ؟ چرا ؟ خواننده های خاموش ، لطفا اگر اطلاعاتی در این زمینه دارید برام بنویسید ، ممنون میشم.
18 شهريور 1391

بارون ...

آهنگ وبلاگم با اکسپلورر پخش میشه!! داره بارون میباره و من....................... روی ابرهام...........................     این آهنگ هم با تموم حس قشنگش تقدیم به همسر نازنینم دلم خیلی برات تنگ شده................................   شب و شب سرگردونی ، من و دل ، نا آرومی دلمو شیدا کردی ، خودت اینو می دونی شب دوباره پیدا شد ، دل به لرزه افتاد روی ماه تو آمد لحظه لحظه در یاد چشم از تو بینایم ، بی تو مانده بیدار یا شبم به سر آور ، یا برس به فریاد قصه ها دارد به من ، هر تار موی تو شوق دیدار تو دارد قصه گوی تو ای طنین آوازم ، ای صدای هر سازم غربتم به پایان شد ، آشنای آوازم با تو به فردا م...
11 شهريور 1391

بدون عنوان

خدایا شکرت..................... امروز پر از انرژی اممممممممممممممم دارم خونه تکونی میکنم ، کمرم حسااااابی درد میکنه ولی کار کردن با یه موزیک شاد و توی هوای خنک و دلچسبی که مدیون اسپلیت هستم لذت بخشه .   آهنگ وبلاگم هم تقدیم به همسرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی                                                 ...
11 شهريور 1391

بدون عنوان

زیباترین موسیقی دنیا در حال پخشه............... خدایا عاشقتممممممممممممممممممم چه نت هایی آفریدی................ صدای بارون برای من نهایت آرامشه................. از وقتی خودم رو شناختم این حس در من وجود داشته ........... داره بارون میباره و من غرق در لذتم.................. جای همسری بینهایت خالیست.............       ووییییییییییییییییییییی بارون شدید شدهههههههههههههههههههه
10 شهريور 1391

بدون عنوان

فکر نمیکردم اینقدر ترسو باشم ، در واقع یه وقتهایی زیادی شجاعم اما امروز جرات نکردم به یکی از جالب ترین کارهای پسرم نگاه کنم ، چشمهامو بستم و پسری نخی رو که به دندون لقش بسته بودم کشید و دندون آویزونش رو درآورد ، ووووویی الان که مینویسم هم دلم ضعف میره . بقیه اش باشه برای وبلاگ گل پسرم. شکر خدا آقای همسر به سلامت رسید به کربلا و ما خیالمون راحت شد. دیگه اینکه چند دقیقه قبل رفتم توی سایت دکتر کرمانی و ثبت نام کردم برای گرفتن رژیم لاغری ولی منو ردم کردن ، هی فرم پر کردم و هی جواب اومد که شما چاق نیستید و نیازی به رژیم ندارید قابل توجه آقای همسر دیگه برم شام گل پسری رو بدم که زودتر بخوابه آخه فردا یه عالم کار داریم و باید صبح زو...
3 شهريور 1391